دن براون، نویسندهای که با «کد داوینچی» و «فرشتگان و شیاطین» به آشنایی ایرانیان درآمد، اینبار با رمانی ۶۵۰ صفحهای به نام «راز رازها» به میدان بازگشته است. او اینبار نه فقط یک پرونده جنایی یا توطئه مذهبی، بلکه پرسشی بنیادین درباره آگاهی و مرگ را پیش میکشد: وقتی میمیریم، چه بر سر ما میآید؟
براون در گفتوگویی تازه از تجربه هشتسالهاش در جستوجوی پاسخ این سؤال میگوید؛ سفری که با گفتوگو با فلسفهپژوهان، روانشناسان و عصبشناسان همراه بود و باعث شد «دیگر هیچ ترسی از مرگ نداشته باشد». او تأکید میکند نویسندههای هیجانانگیز بدون نقشه داستانی، در دریای پیچیدگی غرق میشوند؛ نقشهای که براون آن را با نخها و یادداشتهای چسبان روی وایتبورد اتاقش میسازد.
راز خلق معما در روند نگارش
دن براون میگوید حفظ انسجام فصلهای درهمتنیده «راز رازها» تنها با تمرین روزانه نوشتن و مراقبت از جریان ذهنی ممکن میشود. دو راز اصلی او برای نگارش آثارش عبارتاند از:

- پایبندی به نوشتن روزانه تا هیچ بخش از طرح داستانی از ذهنش نپرد
- استفاده از وایتبورد و شبکهای از یادداشتها و عکسها برای ردیابی پیوستگی خطوط روایی
این روش، براون را قادر میسازد حتی در پیچیدهترین موضوعات نمادشناسانه، تعلیق و سرراستی را بهخوبی حفظ کند.
پراگ؛ شهری رمزآلود برای پرفسور لنگدن
شهر پراگ با کوچههای باریک، کلیساهای کهن و تاریخ سرشار از راز، بستر طبیعی داستان «راز رازها» است. براون آن را بهمثابه یک شخصیت زنده میداند که در تضاد با فضای علمی و فلسفی رمان، هیجان و رمز را به روایت تزریق میکند. پرفسور رابرت لنگدن، استاد نمادشناسی هاروارد، در این سفر میانقارهای، بار دیگر میان انجمنهای مخفی و پرسشهای مرگبار دنبال کلید حکمت نهایی میگردد.
«راز رازها» نهفقط یک معمای جنایی که پل میان علم و معنویت است؛ دانشی که براون باور دارد دستکم در عرصه فیزیک و علوم شناختی، روزی خواهد شکست مرزهای مرگ را و مرز نوشتن را میان خیال و واقعیت کمرنگ میسازد.